زهرا باغشنی از آن مردمدارهاست. همه اهالی کوشش۱۸ از کوچک و بزرگ، خانهاش را به اسم «خانه موسیبنجعفر (ع)» میشناسند. بیشاز ۲۵سال است آش نذری میپزد. بعداز حاجتگرفتن برای شفای همسرش، هر ماه در خانهاش بساط آش برپاست. البته در این سالها همسایهها و اطرافیان هم برای این دیگ، نذر کردهاند و این نذر هر روز وسعت بیشتری پیدا کرده است.
حالا او هر ماه با کمک همسرش، خریدها را انجام میدهد و سایر بانوان همسایه و خانوادهاش هم در پختن آش، او را همراهی و کمک میکنند. آنها هفتم هر ماه قمری، در این خانه باصفا دور دیگ نذری جمع میشوند.
حیاط مسقف و دیوارها با نام ائمه (ع) و پارچههای سبز مزین شده است. صدای روضه به گوش میرسد و این تلفیق صدا و رنگها حال و هوای روحانی به این حیاط کوچک، اما مصفا داده است. یک سمت حیاط خانه، در دیگهای بزرگ، آش درحال قل زدن است. با آنکه زمستان سردی نداریم، هُرم گرمای مطبوعی از دیگها توی صورت میزند.
زهراخانم هفتدیگ بزرگ دارد و چهاراجاقگاز و یک حیاط پنجاهمتری. همینجا برای هزارنفر آش میپزند و توزیع میکنند. تمام وسایل آش را با پولی که نذر شده است، خریده. البته تأکید میکند که هفتدیگ آش بار نمیگذارند.
او میگوید: اینجا برای بیش از هزار نفر آش پخته و توزیع کردهایم. باتوجهبه اندازه مواد اولیهای که داریم، دیگ میگذاریم. بهطور معمول بین چهار تا پنجدیگ آش داریم. هر ماه که در این خانه نذری میپزند، کار زیاد و البته یاور هم زیاد است؛ پنج فرزندش و همسایهها هم برای کمک میآیند.
روی تراس کوچک مصفای فرششده، سماور بزرگ ۱۰لیتری و استکانهای چیدهشده روی میز نشان از آن دارد که بساط چای فراهم است. به محض نشستنم باغشنی چای خوشرنگی مقابلم میگذارد.
روایت زهراخانم از نذریاش به حدود ۲۵ سال قبل میگردد؛ روزهایی که همسرش محمد آذران بیمار بوده است و او به امامموسیبنجعفر (ع) برای شفای شوهرش متوسل میشود و حاجت میگیرد. بعد از بهبود پیداکردن همسرش هر ماه دیگ آش را بار میگذارد.
او میگوید: یک بسته رشته آش داشتم که همان را داخل دیگ ریختم. روضهای خواندیم و آش را بین همسایهها توزیع کردیم. بعد از آن همسایهها و اطرافیان که متوجه شدند، نذر دیگ آش کردند.
خریدها توسط همسرش و خودش انجام میشود. این زوج همدل نیمی از ماه را درگیر خرید و تهیه مواد آش هستند. باغشنی توضیح میدهد: حدود ۱۳۰ کیلو رشته، صدکیلو سبزی، پنجاهکیلو حبوبات، هشتادکیلو پیاز، چهارحلب روغن پنجکیلویی و... را تهیه و با کمک همسایهها برای درستکردن آش آماده میکنیم.
در این سالها حتی یک ماه هم به شکرانه خدا توزیع آش لغو نشده است، حتی در اوج کرونا
همسایهها هرکدام به نحوی در این کار خیر سهیم و دخیل هستند. برای مثال یک روز دور هم در خانه یکی از همسایهها یا خانه زهراخانم جمع میشوند و سبزی پاک میکنند، میشویند و خرد میکنند. یک روز هم به پاککردن حبوبات اختصاص دارد. روز دیگر برای پوستگرفتن و سرخکردن پیاز و سیر وقت میگذارند.
آش از صبح زود، بعد از نماز صبح بار گذاشته میشود. بعدازظهر که میشود، حیاط توسط بانوان فرش میشود. مهمانها و همسایهها از راه دور و نزدیک جمع میشوند. بانو شیردل به سر دیگها میآید و برای بانوان مداحی میکند.
بعد هم حجتالاسلاموالمسلمین حیدری دعای توسل و حدیث کسا و گاهی هم انعام میخواند. بعد از اتمام روضهخوانی هرکس ظرفی را که آورده است، پر از آش میکند. زهراخانم باغشنی میگوید: چند بار ظرف یکبار مصرف خریدیم، اما باتوجهبه حجم آش که هر ماه بیشتر میشد، دیدیم کار مشکلی است. حالا هر کسی که میآید، ظرفش را هم میآورد.
زهراخانم هر وسیلهای برای پختوپز دارد، در زمان مراسم عزاداریها دراختیار همسایهها و حتی موکبها قرار میدهد. او حتی از پختوپز نذری برای همسایهها هم استقبال میکند.
اهل محل میدانند چرا درِ خانه باغشنی روز هفتم ماه باز است
توضیح میدهد: گاهی همسایهها نذری دارند؛ گاهی برای شیرخوارگاه، کودکان بهزیستی و... میخواهند نذری درست کنند. خانه و وسایل دراختیارشان قرار میگیرد. بیشتر وقتها مواد خام را میآورند و همینجا برایشان غذا را میپزیم و برای مراسمشان میبرند. اهل محل میدانند چرا درِ خانه باغشنی روز هفتم ماه باز است. گاهی هم که خیراتی توزیع میشود، همسایهها میآیند برای کمک یا گرفتن نذری.
محمد آذران تنها مردی است که در مراسم حضور دارد و هرکاری که از دستش برآید، انجام میدهد. او میگوید: از هنگامیکه این آش در خانهمان تهیه میشود، برکات بسیاری از آن دیدهایم. بیماران زیادی از راه دور و نزدیک آمدهاند که توسل جسته و حاجت گرفتهاند.
در این سالها شاهد بودهام که گرهها و گرفتاریهای زندگی بسیاری با توسل به امام موسیبنجعفر (ع) باز شده است. در این سالها حتی یک ماه هم به شکرانه خدا توزیع آش لغو نشده است، حتی در اوج کرونا.
در زمان کرونا صبح زود آش را توزیع میکردیم تا مردم تجمع نکنند. با عنایت خدا و ائمه (ع) مشکلی همپیش نیامد. او از این میگوید که بیشتر مغازهدارانی که برای تهیه لوازم آش به آنها مراجعه میکنند، او را میشناسند.
آذران میگوید: نیمه ماه با همسرم به میدانبار میرویم و سبزی، پیاز و سیر میخریم. یک روز هم میرویم مصلی برای خرید حبوبات و روغن، قند و چای.
افراد بسیاری در سرگرفتن کارها دست دارند. اما زهراخانم از چندنفر که قدیمیتر هستند و هر ماه پای کارند، صحبت میکند. معصومه پریچهره، مستوره صباغیان، طاهره بهروزی، زهرا رضایی، مریم شفاهی، پروین حنایی. البته بعضیها هم مانند مرضیهخانم، فهیمهخانم، زهرهخانم بهتازگی به جمع اضافه شدهاند که زهراخانم با خنده میگوید: به اسم صدایشان میکنیم و هنوز نام فامیلشان را نمیدانم.
معصومه پریچهره بیش از پانزدهسال است که برای کمک به تهیه آش به این خانه میآید. او میگوید: میدانیم هرماه بساط آش در حیاط خانه برپاست. حاجخانم مهربان است. کار پخت نذری سنگین است، اما او بهقدری آرام و باطمأنینه رفتار میکند که انگار کاری راحت و سبک انجام میدهد. از آن آدمهای اهل دل است؛ مردمدار و اهل مداراست. از آن همسایههای خوب که باید به خاطرش خدا را شکر کرد.
* این گزارش سهشنبه ۲۶ دیماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۵۲ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.